روزِ نخستِ مهر و سال تحصیلی جدید، در حالی آغاز می شود که بر پایۀ پیش بینی ها و شواهد موجود باری دیگر، صدها هزار کودک ایرانی به علت فقر از راهیابی به مدارس و نشستن در کلاسهای درس، قطعا محروم خواهند بود.
فرزندان ایران، هنگامی سال تحصیلی پیشِ رو را می آغازند که بیش از ده درصد از دانش آموزان به دلیل فقر و تنگدستی، توانایی مالی برای ثبت نام در دبستان ها و دبیرستان ها را ندارند و با ترک تحصیل؛ بیشتر آنان جذب بازار برده کِشی از نیروی کار کودکان در نظام ننگین اسلامی می شوند. این در حالیست که بنا به نوشته های روزنامه های کشور؛ 110 هزار کودکی که می بایست امسال به کلاس اول (از یک میلیون و 495 هزار تَن) می رفتند، به خاطر “افزایش بهای نوشت افزار” از تحصیل و ورود به دستگاههای آموزشی باز ماندند. بازماندگان از تحصیل منحصر به کلاس اولی ها نمی شود؛ داده های آماری حکایت از محرومیت نزدیک به 556 هزار دانش آموز در مقطع دبستانی امسال دارند. “بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، در سالهای تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ و ۱۴۰۱-۱۴۰۲ به ترتیب ۹۱۱ هزار و ۹۳۰ هزار کودک ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند”. هرچند نمی توان به “داده های آماری” جمهوری نکبت زدۀ اسلامی اعتماد کرد، اما همین شماره های به یقین سانسور شده نیز خبر از فاجعه ای هولناک و دردمند برای هازمان (جامعه) ایران می دهد. برخی منابع خبری بازماندن دانش آموزان از تحصیل را محدود به افزایش بهای نوشت افزارها و یا گرفتن شهریۀ اجباری از سوی دستگاههای آموزشی کشور با عنوان های گوناگونی مانند “کمک به مدرسه” و … می دانند، (مدرسه های کشور بودجۀ کافی برای برآوردنِ نیازهای روزانه و ضروری مانند: تأمین و نگهداری ساختمان آموزشی، سوخت، نوشت افزار و … از سوی وزارت آموزش و پرورش دریافت نمی کنند)! به نگر ما اما؛ ژرفا و گسترش فقر همگانی، نهادینه شدن این فقر در شاخصه های اقتصادی، نبود راهی برای گذر از این تنگنای اقتصادی در نظام بهره کشی اسلامی، و عدمِ چشم اندازی روشن برای بهبود اوضاع معیشتی خانواده های کم درآمد بویژه خانواده های کارگری برای تأمین آیندۀ فرزندانشان، و … از جمله شَوندهای (دلایل) اصلی محرومیت فرزندان ما از ادامه تحصیل است. در هازمانی که مقامات رسمی کشور، خط فقر را 20 میلیون تومان ارزیابی می کنند؛ یک خانوادۀ کارگری با دستمزدی برابر با 10 میلیون و هفتصد هزار تومان که به زور از پَسِ پرداخت اجاره دخمه (“خانه”) بر می آید، چگونه می تواند سه میلیون تومان برای نوشت افزارِ تنها یک فرزند هزینه کند؟! فشار هزینه های زندگی بر دهک های پایینی و میانی هازمان، راه گریزی برای خانواده ها باقی نمی گذارد جز این که از روی ناچاری و برای سیر کردن شکم و یا داشتن سرپناه، با دستان خود فرزندان را از ادامۀ تحصیل محروم کنند. فاجعه در این جا پایان نمی یابد؛ بیشتر این کودکان برای کمک خرجی و تأمین هزینه های کمرشکن زنده ماندن در جمهوری بردگی اسلامی، به کار (بخوان بردگی) وا داشته می شوند. گسترش فقر مالی در میان گروههای گوناگون ملت، و عدم برگشت به وضعیت عادی اقتصادی؛ هازمان ایران را از زاویۀ تنگناها و بن بست های اقتصادی، هرچه بیشتر بسوی شرایط زندگی ای چون هازمان هند سوق می دهد. ایرانی که سرشار از منابع طبیعی، نیروی کارِ باهوش و پُرتوان، و کودکان، نوجوانان و جوانان جویای دانش است، نباید و حقش هم نیست که مردمانش این چنین در فقر دست و پا بزنند که حتا توان فرستادن فرزندانشان به مدرسه را هم نداشته باشند. بگذریم از این راستینگی که سطح نازلِ آموزش، ناخشنودی هازمان فرهنگیان کشور از شرایط دشوار زندگی، مدیریت باسمه ای و شدیدا ناآگاه، یورش و رخنۀ بی امان و ناایستای آخوندیسم در دستگاههای آموزشی کشور و … رمقی هم برای دستگاهِ “آموزش و پرورش” میهن ما باقی نگذاشته است. دستگاهی که قرار بود در دل خود آینده سازان فردا؛ مدیران آگاه و فرهیختۀ فردا، سربازان و نگهبانان از جان گذشتۀ فردا، کارگران خلاق و دانش آموختۀ فردا، کادر درمان از خودگذشتۀ فردا و … را بپروراند و تربیت کند، آنچنان در تارهای عنکبوتی جمهوری ای ایران ستیز گرفتار آمده که “وزیر” آموزش و پرورش، مزدور علیرضا کاظمی، بی توجه به وضعیت دردناک دانش آموزان محروم و بازمانده از تحصیل، و با نادیده انگاشتنِ رویدادی که در طی آن؛ پدری در زاهدان به تاریخ 20 شهریور امسال، به خاطر تبعیض و عدم ثبت نام فرزندِ بلوچش، اقدام به خودسوزی می کند؛ وقیحانه اولویت وزارتش را “اقامه فرهنگ نماز و قرآن در مدارس” اعلام می کند!!!
واقعیت اینست که جمهوری پلید اسلامی، نه در اندیشۀ ایرانیان است و نه در اندیشۀ آیندۀ فرزندان ما! درست به همانگونه که در اندیشۀ تالابهای خشک شدۀ ایران نیست، در اندیشۀ خشک شدن دریاچه های ما نیست، در اندیشۀ نابودی جنگلها و گرفتاریهای زیست محیطی ایران ما نیست، در اندیشۀ اوضاع نابسامان کادر درمان و از آن میان، پرستاران ما نیست، در اندیشۀ زندگی معیشتی کارگران و فرهنگیان ما نیست، … به همان سان؛ در اندیشۀ فرزندان این مرز و بوم، و آموزش و پرورش پویای آنها، نبوده و نخواهد بود!
این جمهوری ایران ستیز تنها در اندیشۀ یک چیز است؛ بهره کشی! بهره کشی از منابع طبیعی ایران، بهره کشی از نیروی کار ارزان قیمتِ ایرانیان، بهره کشی از دسترنجِ ملتِ ستمدیدۀ ما، …! و برای این بهره کشی؛ به نیروی کار دانش آموخته نیاز ندارد، پس هرچه مردم از فقر و نداری فرزندانشان را به مدرسه نفرستند، به شمار ارتش بردگانی که قرار است چرخ اقتصادی این جمهوری نکبت زده را در ازای دریافتِ وعده ای نان به گردش درآورند، افزوده خواهد شد و همین برای “نظام ولایت فقیه” ضد ایرانی، کفایت می کند. جمهوری رسوا و بدنام اسلامی باید بداند که مردم ایران روزی – که آن روز دیر هم نخواهد بود – حقشان را از حلقوم این جانیانِ آسانخوار بیرون خواهند کشید. امروز ملت ایران توسط این بیگانه پرستان به بهره دهی و بیگاری کشیده می شوند، اما در فردای ایران آزاد؛ دشت و کویرش، جنگلهای نابود شده اش، تالابها و دریاچه هایش و … و زندگی پیشرفته و انسانی اشان را که سزاوار آنند، دوباره از نو خواهند ساخت. دوباره دبستانها، دبیرستانها، دانشگاه ها و … نوینی که به بهترین و به روزترین روشهای آموزشی مجهز خواهند بود، برپا می سازند. و صد البته در آنروز جانیان امروز، دوران محکومیت خود را صرف کار در زمینهای کشاورزی، کویرها، تالابها، ترمیم قناتها، ساختمان سازی برای بیمارستان، درمانگاه، دبستان و دبیرستان، دانشگاه و آموزشگاه و … سپری خواهند کرد و هر آبادی ای از پس ویرانی آنان، چون تیری زهرآگین به دل و جان آنان برخواهیم نشاند. انجمن پادشاهی خواهان پیشرو با گرامیداشت سال تحصیلی نو و شادباش به آنانی که از امکان کسب دانش برخوردار بوده و توانستند به کلاسهای درس و آموزش راه یابند، و با آرزوی پیروزی برای همۀ دانش آموزان و دانش پژوهان میهنمان، سخت بر این باور استواریم که: ایران ما ثروتمند و توانگر است؛ نه فقط به خاطر داشتن منابع زیرزمینی، نه! ثروتمند است به خاطر داشتن فرزندان شایسته و برومندش، فرزندان دلاوری که روح میهن پرستی و ایرانگرایی در آنها بیدار است و در سرتاسر فلات ایران موج می زند و حتما ایران را به ایرانیان برخواهند گرداند. فرزند کارگر امروز، فرزند بازمانده از تحصیل امروز، فرزند بی سرپرست امروز، قطعا و یقینا در فردای آزادی ایران از بند ستمگرانِ بیگانه پرست، به همراه دیگر همکلاسی های خود، با برخورداری از تحصیل و تغذیۀ رایگان در محیط آموزشی نوین و مدرن، به کسب دانش برای ساختن ایرانی آزاد و آباد خواهند پرداخت. تا آنروز … همۀ ما برای تحقق چنین خواسته های انسانی، ایرانگرایانه و قابل دسترس، تنها یک وظیفه داریم؛ و آن: سرنگونی جمهوری ایران ستیز اسلامی است!