تصویر شاخصprotests

از “نرمش قهرمانانه” تا “خَم شدنِ قهرمانانه”!

(واکاوی انتصابِ پزشکیان)

تنها کمی زمان لازم بود تا روند رویدادها پرده از سرنگونی بالگردِ کشتارگر تهران؛ رئیسی مزدور بردارد. از همان آغاز روشن بود که می بایست دستی در کار این سقوط بوده باشد، اینک با روشن شدن انگیزه، دستهای پشت پرده و منافعی که از این قتل در سر می پروراندند، رو شده است.

روند رویدادهای سیاسی در ایالات متحدۀ آمریکا، خبر از تنگاتنگ بودن رقابت و دست بالای دونالد ترامپ در آن دارد. کارنامۀ دور نخست ریاست جمهوری آقای ترامپ و مجموع عملکردهای سیاسی او، نشان از ناسازگاری سیاست هایش با جمهوری ننگین اسلامی میدهد. در واقع آقای ترامپ در آن هنگام، با پیش گرفتن سیاست “فشار حداکثری” و اعمال تحریم های فلج کنندۀ اقتصاد ایران، انتظار وقوع سیل بنیان کن مردم ایران را می کشید تا علیه رژیم به پا خیزند. امری که با تأخیر، در دورۀ جو بایدن، با نام جنبش ملی “زن، زندگی، آزادی” روی داد.

جنبش مهسا، هشدار جدی و روشنی بود برای خامنه ای و پشتیبانان داخلی اش که در کجای معادلات سیاسی ایران قرار دارند و چه سرنوشت شومی انتظار آنان را می کشد. پس می بایست دست بکار شده و با اتخاذ تصمیم های سخت و مشکل، خود را برای پیروزی احتمالی آقای ترامپ آماده می کردند. احتمال قدرت یابی دوباره جمهوریخواهان به رهبری ترامپ، حتا اتحادیۀ اروپا را نیز به صرافت انداخت که دست کم به فکر تهیۀ فرش قرمز باشند. درخواست قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی و بایکوت آن که پیشتر از سوی جوزف بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و امنیتی، قاطعانه رد شده بود، ناگهان خبرِ “بررسی” اقدام فوق از سوی احزاب مطرح درون قدرت سیاسی آلمان، رسید! و این بدان چم (معنی) است که اتحادیۀ اروپا نیز دارد خود را برای پیروزی احتمالی جمهوریخواهان آمریکا و همسو کردن سیاستهایش با سیاستهای آقای ترامپ آماده می کند، (اگر هم در انتخابات پیش رو در نوامبر امسال، جمهوریخواهان به پیروزی نرسند، اتحادیه اروپا نیز می تواند با ادامه سیاستهای کنونی اش، مدعی شود که تروریستی بودن سپاه پاسداران همچنان تحت “بررسی” است). ما این چرخش های سیاسی را حتا در مورد جنگ اوکراین نیز می بینیم و شاهد میانجیگری ویکتور اوربان، رئیس جمهور مجارستان، برای صلح هستیم.

سردمداران رژیم نیز می بایست نه تنها دست بکار می شدند، بلکه می بایست آنچنان طرحی می ریختند که اگر جمهوریخواهان نیز در انتخابات به پیروزی نرسند، با توجه به سرکوب جنبش ملی مهسا، بتوانند چهره ای موجه و بزک شده از خود در میان دموکراتهای آمریکا و دیگر هم پیمانان آن حزب در اتحادیه اروپا، به جای بگذارند. چگونه می توانستند تا پیش از انتخابات آمریکا خود را برای هر دو سناریو، پیروزی ترامپ و یا پیروزی دموکراتها، آماده سازند؟! با بودن “قصاب تهران” در قدرت، که خود به مثابۀ دهن کجی به “غرب” و ارزشهای آن جوامع به شمار می آمد از سویی، و از سوی دیگر نقش غیر قابل کتمان آنان در طراحی و پشتیبانی لجستیکی از حماس در عملیات تروریستی هفتم اکتبر 2023 علیه اسراییل، برای رژیم ناممکن بود که جامعۀ جهانی و صد البته آمریکا را، به تغییر سیاستهای آنان در قبال ایران، متقاعد سازند. پس ناخدا را چاره ای دیگر بیامد؛ سرنگونی بالگرد رئیس جمهور ابله، در دستور کار قرارگرفت

چرا رئیسی می بایست کشته می شد؟

وقت برای خامنه ای از هر نگر تنگ بود و نمی توانست منتظر بماند تا دورۀ رئیسی به پایان رسد، چه اینکه سُنَتَأ هر که در این ساختار به ریاست رسید، دو دوره رئیس بود. نمی شد کسی که سیاستهایش صد در صد منتطبق با خواسته های خامنه ای باشد، در دور دوم، “رای” نیاورد و حذف شود!! این “تف سر بالا”یی بود که دقیقا بر پیشانی خامنه ای فرود می آمد.

خامنه ای نمی توانست ببهانه تراشی از رئیسی، زمینه را برای برکناریش فراهم کند؛ این کار هم زمانبر بود و هم می توانست خانسالاری علم الهدا و گروهش را علیه خود بشوراند، و در این وضعیت پرآشوب برای رژیم، این آخرین چیزی است که خامنه ای آرزویش را دارد. در ضمن برکناری رئیسی می توانست پیام نادرستی به نیروهای وفادار رژیم، در درون و بیرون از مرزها بفرستد و آنها را دچار توهم و سردرگمی کند.

واقعیت اینست که در روند جنبش مهسا، با فحش هایی که خامنه ای خورد، “تقدس”، “عظیم الشأن” و “خردمند” بودنش، در میان مردم کاملا شکسته، و افزون بر آن؛ بی کفایتی، نادانی و اشتباه بودنِ سیاستهایش برای یکایک مردم ایران آشکار شده بود. مضاف بر آن دیگر جایی هم برای “نرمش قهرمانانه” نمانده بود و اتخاذ چنین سیاستی در این بُرهه – عقب نشینی آشکار – می توانست بقای رژیم را هرچه بیشتر مورد تهدید قرار دهد.

By 9aban

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *